یک یکشنبه در مودا، استانبول: صبحانه، گربه ها و چای بی نهایت!
در استانبول جایی برای شما وجود دارد. ارائه آرامش، هوای تازه، گشت و گذار، و هرچقدر چای که بخواهید. و البته خوشگذرانی روزگاران قدیم…
در استانبول جایی برای شما وجود دارد. ارائه آرامش، هوای تازه، گشت و گذار، و هرچقدر چای که بخواهید. و البته خوشگذرانی روزگاران قدیم…
آخر هفته در استانبول: بعد از بیدار شدن از خواب و جمع کردن خود، بدون صبحانه بیرون بروید. مقصد مودا است. اگر از سایر مناطق آناتولی می آیید، ممکن است آن را ترجیح دهید دلموش، اتوبوس، ماشین شخصی یا یک تاکسی. اگر از سمت اروپا می آیید و از ترافیک خوشتان نمی آید، بهترین راه گرفتن یک است کشتی. کشتی سفر در صبح بسیار لذت بخش تر است. بعد از اینکه از کشتی یا پر شده، ممکن است سوار شوید تاکسی-دولموس نزدیک ایستگاه Bostancı dolmus یا بهتر است به سمت Moda بروید. همانطور که می روید، به سمت باغ های چای در خیابان مودا بروید. سه مکان وجود دارد که می توانید یک صبحانه خوشمزه میل کنید. یکی از آنها است شیرینی فروشی الیف، روبروی خیابان جم. این یکی از جاهایی است که وقتی در مورد h صحبت می کنید به ذهن خطور می کندشیرینی های خوش طعم. علاوه بر این، قیمت بسیار مناسب است. دومی است مودا کاپ، جنب بستنی فروش علی اوستا. در اینجا مجموعه های زیادی وجود دارد. ممکن است تردید داشته باشید که کدام را بخرید. گزینه سوم این است ایفل پاتیسیر، در سمت چپ به سمت کیپ مودا. Eyfel Patisseire کاملاً نوستالژیک است و کاملاً دارد قیمت های مقرون به صرفه. بعد از گرفتن غذا نوبت به گرفتن روزنامه می رسد. لذت روز یکشنبه با یک روزنامه همراه خواهد بود. اما فراموش نکنید که آن را قبل از رسیدن به باغ چای تهیه کنید، زیرا جایی وجود ندارد که در آنجا روزنامه بفروشد. به سمت پایین خیابان فریت تک بروید، جایی که دودو، کیرینتی، کاسا دمودا و گوورت کافر در سمت راست ردیف شده اند و کافه صدف و Şütte در سمت چپ هستند. این مسیر شما را به باغ چای مودا.
وقتی وارد باغ چای می شوید، چیزی که توجه شما را به خود جلب می کند درخت چنار غول پیکرکه ساقه آن پوشیده از پیچک است. بعد از اینکه از کنارش رد شدی ملاقات می کنی رمبو، دراز کشیده در راه. رمبو یک سگ خیابانی واکسینه شده است و از بازدیدکنندگان باغ چای است. شما می توانید او را در طول روز در همان حالت دراز کشیده ببینید. او به ندرت جای خود را تغییر می دهد. همانطور که ممکن است متوجه شده باشید، جمعیت زیادی از گربه ها در آنجا وجود دارد استانبول و بخش زیادی از آنها اینجا هستند. رمبو با گربه ها خیلی خوب کنار می آید آنها با آرامش رو به روی یکدیگر دراز می کشند. وقتی گربه ای می آید و به طور ناگهانی روی صندلی کنار شما می نشیند یا روی بغل شما می خوابد، عجیب به نظرتان نرسد. این گربههای "بزرگ"، رام و سیر شده، گاهی اوقات حتی میخواهند غذای شما را به اشتراک بگذارند. اگر شما یک گربه دوست، ممکن است خوب باشد که صبحانه یکشنبه خود را با آنها در میان بگذارید. کنار چترهای آفتابی بزرگ بروید و روی هر میزی که می خواهید بنشینید. وقتی می شنوید که کسی فریاد می زند:Evvet efenim çaylar! Çay isteyen var mı؟ " (بله، خانم ها و آقایان، این چای ها هستند! کسی چای می خواهد؟) باید اینگونه باشد آقای رمضان آوردن گرم و تازه دم کرده چای. آقای رمضان یکی از پیشکسوتان وفادار باغ چای است. گاهی اوقات وقتی چای می آورد یا حسابش را حساب می کند جوک هایی می کند، نمی توانی فکر نکنی او یک استعداد هدر رفته است. و نباید فراموش کنید که ممکن است به محض سفارش یک لیوان چای به شما نرسد. بعد از خیساندن در 30-40 لیوان می ریزند و بین میزها تقسیم می کنند. بنابراین می توانید پس از سفارش مدتی منتظر بمانید. از این رو با گفتن «چای من کجاست؟» به کارمندان فشار نیاورید. بعد از چای نوبت به روزنامه می رسد. اگر فراموش کرده اید که آن را بخرید، اذیت نکنید، زیرا ممکن است تقریباً تمام روزنامه های روزانه باقی مانده از بازدیدکنندگان دیگر را در باغ چای بیابید. فقط بگویید کدام یک را ترجیح می دهید. یا ممکن است بروید و یکی را انتخاب کنید. آنها معمولا روی صندلی کنار کمد نوشابه هستند. شما می توانید آنها را به شرطی که پس از خواندن آنها را پس بدهید، بگیرید. همچنین می توانید روزنامه خود را در آنجا بگذارید تا دیگران بخوانند. آنها معمولا این را به گرمی نمی پذیرند اما اعتراضی هم نمی کنند.
بهترین تخصص باغ چای مودا که سالها هم در زمستان و هم در تابستان باز است، آن است سنت صنعتگر و گرما. سیستم صورتحساب قدیمی هنوز در اینجا معتبر است. معمولاً صورت حسابی وجود ندارد که چیزهایی که می خورید یا می نوشید در آن ثبت شود. در عوض لیوان ها و بشقاب های روی میز حساب می شوند و به عنوان صورت حساب در نظر گرفته می شوند. بعد از این که یکی دوبار اینجا بنشینید، متوجه می شوید که حتی اگر به آنها نگویید، چای یا قهوه را طوری می آورند که انگار قبلاً سفارش داده اید. کارمندان ترجیحات مکرر مشتریان را به خاطر می آورند. "نسکافه؟ شما نمی توانید آن را در اینجا پیدا کنید!نسکافهای که در فروشگاههای غذا و نوشیدنی، کافهها، رستورانها، باغهای چای، بوفهها و غیره موجود است، در باغ چای مودا سرو نمیشود. وقتی تو می گی که "قهوه” قهوه ترک محسوب می شود. طعم قهوه ترک ساده، کم متوسط یا با شکر خوب همیشه قابل پیش بینی است. وقتی غریبهها میآیند و نسکافه را سفارش میدهند، این پاسخ را میگیرند که «اینجا پیداش نمیکنی». این یک جزئیات کوچک است، اما وقتی سفارش شما را برای کارمندان داخل توضیح می دهند، به آنها دقت کنید. آنها از کلمات استفاده نمی کنند فقط آن را از طریق نشانه ها بیان می کنند. از جمله، اگر سیگار می کشید، به دنبال سینی های خاکستر نباشید. از آنجایی که منطقه بسیار بزرگ است، تخلیه و تمیز کردن سینی های خاکستر دشوار است. از این رو ممکن است نخ های سیگار، اما فقط آنها را به زمین بیندازید. آنها در زمان بسته شدن جارو می شوند. همچنین می توانید Okey، تخته نرد یا کارت را در Moda Tea Garden بازی کنید. اما برای این کار باید در محوطه داخلی بمانید، زیرا آوردن ست بازی یا کارت به بیرون ممنوع است. فضای داخلی به خصوص در زمستان شلوغ است. اجاق هیزمی، ریحان بسیار سبز و خوشبو روی میزها ثابت های فضای داخلی هستند.
روش به عنوان a شناخته شده است منطقه نوستالژیک. علاوه بر فضای آن؛ خانه ها، مغازه ها، مردمی که در اینجا زندگی می کنند نیز حالتی نوستالژیک دارند. گاهی اوقات شما چت آنها را می شنوید، یا چهره های آنها را می بینید باغ چای مودا، یا جو را احساس کنید. اگر شلوغی را دوست ندارید، بهترین زمان برای آمدن به اینجا فاصله بین صبح تا ظهر است. تعطیلات آخر هفته or روزهای هفته و در طول غروب، ممکن است آنقدر شلوغ باشد که بلافاصله به آن فکر کنید ضرب المثل ترکی "حتی یک سوزن هم نمی افتد" کم و بیش شلوغ، ممکن است برخی از چهره ها را اغلب در اینجا ببینید. به عنوان مثال، شما ممکن است یک بازیگر را ببینید پلینسو پیر و بازیگر لووت تولک و پروفسور دکتر Sener Üşümezsoy با عظمتش گاهی نوازنده ادیپ اکبایرام، جمال بیگ کشیدن پیپ و نوشیدن چای همیشه، پیرزنی که به ظاهر از یک فیلم لینچ با لباس و ویژگی های صورتش، آقای بلوند و ریش بلندی که بیشتر شبیه یک مرد است آلمانی به جای یک ترک و با بچه ها، همسرش و سگ گلدن رتریور، زن مو فرفری که تقریباً همه را اینجا می شناسد و سعی می کند برای همه چیزی سفارش دهد و صحبت کردنش نشان دهنده پیری او است، می آید. استانبولی شیوه و موی سفید صاحب باغ چای که روزی چند بار نان به پرندگان می اندازد و غذا می دهد. رمبو با یک لیتر شیر با تخم مرغ و مرد جوان در حال فروش است ترکی باگل،یکی از محبوب ترین غذاهای خیابانی ترکیه. ماشین نان شیرینی تمیز او هرگز پر نمی شود، زیرا روزانه حداقل 20-30 نفر برای لذت بردن از شیرینی و چای از او شیرینی می خرند. او اخیراً شروع به فروش پنیر و رب زیتون به همراه نان شیرینی کرده است. تو فقط برو سفارش بده و سر میزت بشین. او شیرینی های تازه شما را روی میز شما می آورد 8-10 دقیقه، با توجه به حجم کاری او. برخی از شیرینی ها در طول روز به کبوترهای خوش شانس، گنجشک ها و کبوترها داده می شود. مانند نان شیرینی فروش، kokorec فروشنده نیز از جانبازان وفادار محل است. گاهی آنقدر مشتری دارد که نمی تواند همزمان به همه آنها سرویس دهد. به مشتریان باغ چای هم می فروشد.
وقتی اینجا می نشینید، به ویژه در فصل بهار، می توانید قایق های بادبانی رویایی را تماشا کنید که از دریا به سمت دریا حرکت می کنند. باشگاه قایقرانی مدا، قایق های تور، کشتی های رفت و آمد به جزایر پرنس و اتوبوس های دریایی. این همچنین بهترین نقطه برای تماشای دریای آرام، نورهای شگفت انگیز آسمان در غروب آفتاب قبل از روشن شدن لامپ های فلورسنت است. و هنگامی که آسمان صاف است و ستارگان طلوع می کنند، مهتاب زیبا بر دریا دیده می شود. مودا نیز در این ساعات زنده است. ممکن است چیزهای زیادی در منطقه روبروی باغ چای مانند زیور آلات دست ساز، تجهیزات آشپزخانه و بخور پیدا کنید. خانواده ها فرزندان خود را برای بازی رها می کنند پارک مودا، فقط چند متر دورتر است و از باغ چای لذت ببرید. حتی زمانی که زمستان با باران چهره خود را نشان می دهد، بازدیدکنندگان اینجا را ترک نمی کنند. میزها به جز چند میز در قسمت ورودی کنار گذاشته می شوند. چترهای آفتابی نیز برای جلوگیری از واژگونی آنها توسط باد کنار گذاشته شده اند. اجاق گاز در داخل گرم می شود. نوشیدن چای و گپ زدن در مورد امور کشور و زندگی با مسافران، بازی و تماشای باران و ابرها لذت بخش است. باغ چای باز می شود 08.00-08.30 در صبح و در حدود نیمه شب بسته است. هنگامی که لامپ ها چند بار چشمک می زنند، سیگنال بسته شدن را می گیرید. البته به این معنی نیست که "فقط الان برو". این فقط یک تماس برای قبوض است. لیوان ها را از روی میزها می گیرند، زمین را جارو می کنند، زباله ها را جمع می کنند، نوشابه ها را برای روز بعد در کولر می گذارند، قهوه پزها را می بندند. لامپ ها خاموش هستند اما زندگی ادامه دارد. این به شما بستگی دارد که به خانه بروید یا بنشینید و هوای تاریک اما جذابی را که با تاریکی می آید تنفس کنید. همه میروند، اما صحبتها ادامه دارد…